آیدا در آینه

ادبی ـ هنری / انتقادی ـ اعتقادی

آیدا در آینه

ادبی ـ هنری / انتقادی ـ اعتقادی

به نام انسان

هرگز از مرگ نهراسیده ام ، اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود . هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد. 

* شاملو * 

نه از نگاه من هستی را ارزش بودن است و نه بودنم را ارزشی از برای هستی . به تاریک خانه ای که سوسوی هیچ شمعی را در آن نور هدایت نیافتم و هیچش را بهای دل باختن.  

به بزمی که جزء تلخکامی مطاعی در آن نمی جویی و جزء بی حاصلی ، حاصلی نمیابی.بودن را برتافتن بس دشوار است مرا . نه از آن رو که ظرفی بودم کوچک ؛ که مظروفی پر بهاء تر می جستم از آنچه در این دون دنی به وفور با نام زندگی یاد می شود و تنها مجالی است تا ممات نه فرصتی  برای حیات . در قاموس نوین زندگی یعنی زنده بودن نه زیستن آنگونه که آدمی را سزاوار است. 

من از اندیشه های خام و خوشبختی های پوچ و هر آنچه وامیداردمان به ساده لوحانه زیستن ، دل کنده ام.هنوز نفسی هست که در سوگ خفته خویش دست  از حیات بشویید؟ مردگان فدیه حیات زندگانند؟ 

خاطرات دور در غبار زمان مدفون می شوند .احساس تلخی از شک و ترس ممزوج در من ریشه دوانده.گرچه تفاوتی نمیکند ، من باریچه ام یا بازی گردان؟؟؟